ــ ...........صبح زود ..صبحانه نخورده سیگار کشیدی؟!!
ــ از دست علی دایی !
ــ از دست کی؟!!
ــ علی دایی ..از دست علی دایی
ــ علی دایی با تو چیکار داره؟
ــ چیکار داره ؟!...بگو چیکار نداره....من باهاش کار دارم.
...دراز میشم رو زمین...دایره های دود سیگار میپیچه تو بافت های نرم و سفید مغزم...می چرخه و می چرخم...فرو می ره و فشار می ده ...تلخند می زنم به درد:
نشونش می دم!
یه پست می زنم این هوا روغن روش باشه ......................
شب .
هوا تاریک شده ....
چراغ های خونه های علی دایی ها تک و توک روشن و خاموش می شه !؟
تب فوتباله...پای تلوزیون...چشم همه به ساق علی داییه...
من ساق پای بابام رو می بینم که از شورت علی دایی بیرون زده....ساق پای خودم هم هست...ساق پای داداشم...همسایه دست چپی با اون رونای سفید و پر پشم....ساق پای همه هست...ساق پای همه...
این شورت هزاران تا ! پاچه داره.
سرد میشم کش می یام رو راحتی....رموت کنترل عادتی می چرخه تو دستم...بالا...کانال ۵-کانال ۶- کانال ۸-...پایین ...همه کانال ها دارن از علی دایی می گن....اینوری ها و اونوری ها ...همه
۳۷ سالشه...خجالت نمیکشه؟..با اعصاب و سلامتی ۷۰ میلیون آدم بازی می کنه...
کرکرّه دهن همه باز شده :
ــآقا مهران ! این علی دایی به فدراسیون فوتبال پول می ده
ــ آقا ی رفیع پور ..آقا نادر ! این علی دایی رو خریدن...دستور داره ...باید باشه تا ما ببازیم
ــ آقای امیر قاسمی !...به خدا بیست میلیون خرج کردم ..نرفتم که باخت ایران رو ببینم و بیام..
ــ آقا شب خیز !! ....علی دایی تو زمین قدم می زد...والله اینقدر بیکار بود که میتونست بیاد کنار زمین یه چایی بخوره
ــآقای ایکس...خانم ایگرگ ....
ــ همه با سیگار روشن تو پیاده رو های عصبیت دود می کنن و با خودشون حرف می زنن:....خار مادر اعصابمون و ....یدن رفت.
ــ چند تا جوون هم دور هم ایستادن و به حرفای یه پیرمرد با ریش سفید گوش می کنن:....بی خودی حرص نخورین ..فکر نون کنید که اینا واسه فاطی تنبون نمیشه...گشنگی نکشیدین که توپ از یادتون بره..یه مشت احمق مث من سیرتون می کنن که شما ها ول بگردین و توپ و تور جر بدین
نگاهم رو تسبیحی که به دست راست و بعد سیگاری که تو دست چپشه خشک می شه...عکس خاطره اش تا چند قدم اونور تر رو پرده مغزمه...هی روزگار...
شاه باید برود !
و رفت.
ــ حالا ۷۰ میلیون آدم نمی تونند یه علی دایی رو از زمین فوتبال بیرون کنند.
من اما سردمه...کز کردم...یخ زدم.
ــ این آدم چقدر احمق بود...می تونست محبوب ترین فوتبالیست ایران شایدم یکی از محبوب ترین ایرانی ها باشه اما نخواست
ــ آخه چی میخواست دیگه؟؟
۴۸ ساعته که کاملا این حقیقت رو لمس کردم که فاصله محبوبیت تا منفوریت چقدر کمه و حالا علی دایی یکی از منفور ترین هاست.
.......اه این شعره هم یه عمره تو کله ام هی چرخ میخوره:
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید.
من اما هنوز سردمه...
سرد شدم دیگه نمی خوام واسه علی دایی پست بزنم...
نه نمی خوام !
ــ علی دایی مگه کی بود؟(انگار کن هزار ساله مرده)
ــ هیچی ! یه آدم خودخواه عوضی که به خاطر دل خودش شاشید به آبروی انسانیت و رگ و پی اعصاب ما
ــیعنی اینقدر خود خواه بوده؟؟...نه! مگه میشه؟
ــ خودش که میگه به خاطر ما هاست ولی ماها نمی فهمیم....(بوی سوزش از یه جای همه بلند میشه و با بوی سردرد و توتون تو کله من موج می خوره)
اما من دیگه کاملا یخ زدم....منجمد منجمد... :
نه ! واسه علی دایی پست نمی زنم.
ولی یادم موند که اون شورته یه میلیون تا پاچه داشت...نه خیلی بیشتر..بیشتر:پای همه مون توش جا میشد !
ــ لعنتی ...ده جون بکن بگو دیگه !..بگو که ما همه مون مثل علی دایی هستیم...شکل علی دایی هستیم....دایی علی هستیم...خاله علی هستیم...چه میدونم یه چیزی تو همین مایه ها فقط با یه کم بیشتر و کمتر در قسمت ساق پشمالو یا بلوری.
.................................................................................................
ــ ...تو چند میگیری این دکمه رو فشار بدی؟؟
ــ این چی هستش حالا ؟
ــ هیچی این رو که بزنی همه مردم ایران سوت می شن رو هوا...می ترکن بعدشم میمیرن.
ــ چند میدی؟؟؟؟
ــ یه سند منگوله دار سیم سربی ...یه خونه نقلی (شایدم دلواز) تو شمال شهر تهران
ــ یه بار فشار بدم بسه؟
با تشکر از شما
......................................................................................................................................................