این ترانه رو در ارتباط با اون مطلب :خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ..که ۲ شب پیش نوشته بودم مینویسم ! اما انگیزه اصلی که باعث شد تا بنویسمش ...خوندن چند مطلب غافلگیر کننده از چند دوستی بود که اتفاقا وبلاگهاشون رو دوست دارم ولی چند پست اخیرشون رو قبول ندارم :
معصوم
آب آلوده و ماهی؟!! چه خیال اشتباهی من معصوم و نترسون از گناه بی گناهی
من تو این آشفته بازار گیج و سردر گم نمی شم من نه همرنگ زمونه مثل این مردم نمی شم
میون سفره شبهام اگه نون نیست ولی نور هست اگه خالی شده دستام تو چشام رنگ غرور هست
من که آخرین لباسم رخت د لتنگی خاکه همه دار و ندارم این دل آبی و پاکه
فاصله بین تو تا من قصه ای دور و درازه تو خودت باش و منم من این جدایی چاره سازه .
آب الوده و ماهی ؟؟!! چه خیال اشتباهی من معصوم و نترسون از . . . . . . . . . . . . .!
من یکی که هیچ وقت خیال ندارم از بابت نگرفتن ماهی از آب گل الود ...احساس پشیمونی کنم هیچوقت هیچ وقت . واقعا امیدوارم همچون روزی به عمرم قد نده.
با تشکر از شما
اشکان رحیمی
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 ساعت 03:27 ق.ظ
سلام خوبی؟. خوش میگذره؟.... دفتر عشق. دفتر عاشقان. آپدیت شد. و باز منتظرم. یا حق........../کسی که راهی را با عشق میپیماید هرگز راه را تنها نپیموده است .........
سلام خوبی؟. خوش میگذره؟.... دفتر عشق. دفتر عاشقان. آپدیت شد. و باز منتظرم. یا حق........../کسی که راهی را با عشق میپیماید هرگز راه را تنها نپیموده است
.........
گاهی آدما از ترس مرگ خودکشی می کنن... گاهی از ترس نداشتن انقدر جمع می کنن که زیر داشته هاشون خم می شن... می شکنن...
کم پیدایی اشکان...
ای کاش همه مثل تو فکر می کردن
این همه چیز تو دنیا
گیر دادی به اب گل الود؟
...این همه ادم تو دنیا
گیر دادی به ما؟
با تشکر از شما