زمستون جدایی عجب فصل بدی بود عجب سرمای نحسی چه احساس بدی بود
عجب تقدیر شومی تو رو از من جدا کرد من و با گریه تو عزیزم اشنا کرد :
حالا اشکاتو پاک کن !
پروانکم اون روزگار تلخ بد بختی تموم شد
ای نازکم اون لحظه های ماتم و سختی تموم شد....
حالا اشکاتو پاک کن !
مهتابکم تو آسمونمون ستاره گم نمی شه
ای ماهکم تو روبرومی روبرومی تا همیشه....
حالا اشکاتو پاک کن !
شاپرکم دیگه نمی سوزونه دستی شاپرات و
قاصدکم دیگه نمی دزده کسی از من صدات و ....
حالا اشکاتو پاک کن !
دلبرکم قلب شقایق دیگه غرق خون نمی شه
ای ابرکم تن پوش عاشق گریه بارون نمی شه....
حالا اشکاتو پاک کن !
خورشیدکم فریاد ما تو آسمونا گم نمی شه
ای طفلکم قلب خدا بیگانه با ناله مردم نمی شه....
حالا اشکاتو پاک کن !
بهارکم تو گودی دستای تو وا می شه گل باز
ریحانکم با عطر لبخند تو عاشق می شه دل باز ....
حالا اشکاتو پاک کن ! ...تو این مدت کمتر از ۲ ماهی که اینجا مینویسم...تقریبا هرچه نوشتم غمناک بود....و بیشتر از ترانه هایی که ۴-۵ سال پیش گفته بودم استفاده میکردم....اما این بار کمی فرار به جلو کردم تا بلکه اگر از چشمی به واسطه ترانه های قبلی اشکی جاری شده بود....با این یکی پاک بشه.....
.......یه نکته رو هم تذکر بدم که این ترانه ها هیچ کدوم سیاسی نیستند....واقعا وقتی می نوشتمشون هیچ مورد سیاسی ای تو نظرم نبوده.....من در پست قبلی نوشتم که نظرم در مورد سیاست چیه...........اما بد نیست خلاصه ترش کنم که به اعتقاد من :سیاست رو با سیاست نمیشه درست کرد...باید از بیرون از سیاست ناپاکی ها ش رو زدود و به راه راست هدایتش کرد...اونم فقط با یه چیز:..با فرهنگ و کار فرهنگی..
...باور کنید اگه ما مردم با فرهنگ و انسانی باشیم ...خود به خود سیاست های(تصمیمات) درستی از دل فرهنگ مون ...از دل سیاست مدارهای بی سیاست و با فرهنگ مون بیرون می یاد...
....من به سیاست پشت کردم و به فرهنگ چشم دوختم......کاری به سیاست ندارم ..ادعای فرهنگی هم ندارم....
به قولی:من به طرز ساده ای من هستم....!
.........اگه هفتاد میلیون انسان بین ما باشه!...دیگه کدوم سیاست و سیاست مداری میتونه من و با تو و تو رو با دیگران بد کنه؟؟...کی می تونه من و تو رو وادار به این همه تجاوز به حقوق همدیگه کنه؟.....کدوم شرایط بیرونی ای می تونه از ما...(من و تو) بسازه؟....
...خواهش میکنم نفرمایید که بی خبری و بی تفاوتی نسبت به مسایل سیاسی باعث بر چنین و چنان میشود......
دوستان ..رفقا...به خدا امروز روزی نیست که کسی بتونه دیگران رو درست کنه...امروز اگه اون کس خیلی زرنگ باشه ..باید سعی کنه و بتونه که خودش رو حفظ کنه ...انسانیتش رو حفظ کنه و اگه تونست این کار و کنه ..بدونه که خیلی شاهکار کرده........
ما که هنوز اندر خم یک کوچه ایم....شش دنگ هم حواسمون هم جمع خودمونه...بازم نتیجه رو میبینید که.....!!!!!!!!..
نه! من اهل سیاست نیستم (البته نسبت بهش..اونقدر که باید... آگاهی دارم) و ترانه هام هم سیاسی نیست و دلم هم نمی خواد که ازشون استفاده سیاسی بشه...اما استفاده فرهنگی چرا...(البته اگه حد اقل استانداردای لازم برای فرهنگی شدن رو داشته باشه)
...مطمئن باشید اگه برای مقاصد سیاسی ترانه ای رو گفته باشم ...ازش دفاع میکردم..اما حقیقت اینه که واسه منظور به مراتب والا تر و پاک تری گفتمشون :
واسه داغ دل خودم...در سوگ انسانیت...و در آرزوی اون.
..... لازم دونستم این توضیح رو بدم.....تا به روشنی به طنزی که در عنوان پست قبلی ام (من هم سیاسی نویس ام!!)بود اشاره کرده باشم.........
...شما اگه از سیاست سر در می ارین و اگه تا امروز فهمیدین که تو عالم سیاست کی به کیه و چه خبره و چی میگذره.... اجازه بدین ما هم تو عالم بی خبری خودمون بمونیم و این حال خوش و ازمون نگیرید............
با تشکر از شما
سلام من از بلوگ مریم و سعید میام این شعرتون هم بدجوری اشک دل شکسته منو دراورد . شما هم زخم خورده این ؟ که اینطور دقیق حال امثال منو میفهمین ؟
از عشق میگی !
دهانت همیشه بوی گلاب دهد !
وبلگ جالبی داری !
به من هم سر بزن و داستانم رو بخون و نظرت رو بگو!
سلام ممنون از محبتتون اشکمو در اوردین . چشم این ایمیل منه . راستی برای اینکه فرمودین دقیقا نمیدونین موضوع رو میتونین بلوگ قبلی رو بخونین
http://www.deltangiha2000.persianblog.com
سلام ممنون از محبتتون اشکمو در اوردین . چشم این ایمیل منه . راستی برای اینکه فرمودین دقیقا نمیدونین موضوع رو میتونین بلوگ قبلی رو بخونین
http://www.deltangiha2000.persianblog.com
..سلام:
..ایمیل ادرسی که نوشتید کار نمیکنه.....لطفا خودتون به آدرس من ایمیل بفرمایید.
شاد باشید
salam.webloget kheili ghashange .hamintor matnhaat .dar zemn merc be webloge man sar mizani.goodluck
سلام مطالب زیبایت را خواندم موفق باشید... با آنکه در حریم تو بیگانه ام هنوز سوی تو می کشد دل دیوانه ام هنوز تار شکسته ام ننوازد کسم اگر بیخود فتاد بگوشه ی میخانه ام هنوز بیگانه آشنای تو شد ، ای امید دل تنها منم که پیش تو بیگانه ام هنوز سر گشته ی جنونم و ابنای روزگار خلقی زبان نبسته زافسانه ام هنوز بی خانمان عشق توام پا نمی نهی ای مه شبی بکلبه ی ویرانه ام هنوز می بی نگاه گرم تو مستی نمی دهد زهر است جای با ده به پیما نه ام هنوز
http://www.mitrapoldar.blogsky.com/
سلام دوست عزیز...
زندگی در حکم
یک نامه سر به مهر است ، آن را بگشایید
یک سفر است ، به آن قدم بگذارید
دردناک است ، تحملش کنید
زیباست ، چشمان خود را به روی آن بگشایید
طنز است ، بر آن بخندید
حیرت انگیز است ، از آن لذت ببرید
شمع است ، آن را روشن کنید
ارزشمند است ، آن را بیهوده تلف نکنید
هدیه است ، آن را باز کنید
عشق است ، آن را ارزانی بدارید
بی انتهاست ، به دنبال آن بروید
انواری نورانی است ، در آن بدرخشید.
موفق و شاد باشی...
سلام! سارا (سکوت) برام با تشکر از شما رو فرستاد. عاشقش شدم.... خیلی ممنون....خیلی...
سلام راستش این مدت از بس مطلب در مورد سیاست خوندم ترجیح دادم این مطلب رو سیو کنم بعدا بخونم...شرمنده
ممنون از لطفتون واقعا پیام شنیداری جذابی بود...فوق العاده زیبا بود.. با تشکر از شما دی:))
سلام استاد...
من زیاد اینجا میام... ولی حرفی واسه گفتن ندارم... جز تعریف و تمجید که خوب همیشه بوده و هست... :)
شاد باشی :)